اصل مهاجرت از گذشته به اين دليل اصلا نه تنها مذموم نبوده بلکه مورد توصيه آموزه‌هاي ديني ما بوده و هم در بحث کشور و شهروندان از گذشته مساله اين مطرح بوده که افراد به دلايل متعددي مهاجرت مي‌کنند براي اينکه اولا بتوانند جاي بهتري را براي زندگي انتخاب کنند،

به‌نظر می‌رسد خروج نیروی انسانی متخصص از کشورهای در حال توسعه آثار منفی بر اقتصاد این کشورها برجای می‌گذارد. کشورهای در حال توسعه برای رسیدن به اهداف توسعه‌ای خود از جمله کاهش فقر به این افراد نیازمندند، در حالی‌که طبق برخی مطالعات صورت گرفته مهاجران با ایجاد آثار بازخوردی مثبت به‌ویژه وجوه ارسالی که از کشورهای توسعه‌یافته به کشورهای مبدا دارند نقش موثری در کاهش فقر این کشورها داشته‌اند.

در مورد مهاجرت پرستار به خارج از کشور مدتی است بحث‌هایی صورت می‌گیرد از طرفی برخی نسبت به مهاجرت دانشجویان به خارج از کشور هشدار می‌دهند، خروج نیروی انسانی متخصص از کشور، آیا برای آینده جامعه کارگری تهدیدی محسوب می‌شود؟

مهاجرت از گذشته‌های خیلی دور به‌عنوان یک موضوع بسیار خوبی در همه کشورهای دنیا مطرح بوده است، حتی در اسلام هم دین ما ایرانیان، مهاجرت به‌عنوان یک اقدام خوب نام برده شده است و علت آن هم این است که مهاجرت در درجه اول باعث می‌شود تا آدم‌ها هم تجربه بهتری کسب کنند، هم از امکان افزایش دانش و آگاهی بیشتری برخوردار باشند. اصل مهاجرت از گذشته به این دلیل اصلا نه تنها مذموم نبوده بلکه مورد توصیه آموزه‌های دینی ما بوده و هم در بحث کشور و شهروندان از گذشته مساله این مطرح بوده که افراد به دلایل متعددی مهاجرت می‌کنند برای اینکه اولا بتوانند جای بهتری را برای زندگی انتخاب کنند، دوم اینکه بتوانند از اطلاعات و دانش جاهای مختلف استفاده کنند و سوم اینکه بتوانند این دانش و آگاهی را بعد از کسب به کشور و محل زندگیشان انتقال دهند و از آن در کارها استفاده کنند، بنابراین مهاجرت موضوعی است که از گذشته بوده و همه جنبه‌های آن جنبه منفی نیست، اما توجه کنید موضوعی طی سه چهار دهه اخیر در ایران شکل گرفته و آن هم فرار مغزهاست. این موضوع کاملا با مساله مهاجرت تفاوت‌های جدی دارد، اینکه چرا واقعا این اتفاق در ایران می‌افتد دلایل خاصی دارد و بخشی از آن به این موضوع برمی‌گیرد که همه کشورها تلاش می‌کنند تا بتوانند از افراد خاص، تحصیلکرده، نخبه، با استعداد و باهوش در کشورشان استفاده کنند. معمولا کشورها در حوزه مدیریت نیروی انسانی سرمایه‌گذاری‌های بسیار سنگینی انجام می‌دهند که بتوانند افرادی را به صورت کاملا حرفه‌ای و متخصص پرورش دهند و برای توسعه کشورشان از آن استفاده کنند. در حال حاضر حداقل طی قرن بیست و یکم آنچه که بیش از سرمایه‌های مادی ارزش پیدا کرده سرمایه‌های نیروی انسانی است. خیلی از کشورها هستند که از منابع مادی و طبیعی محروم‌اند، اما سرمایه نیروی انسانی خوبی دارند.

چه نمونه‌هایی را می‌توان برای این موضوع مطرح کرد؟

به‌عنوان مثال ژاپن کشوری است که عمده سرمایه آن نیروی انسانی است، ژاپنی‌ها با همین همت، دانش و نیروی انسانی توانسته‌اند جزو کشورهای رده اول توسعه‌یافته در دنیا باشند. در ایران متاسفانه کمتر به بحث نیروی انسانی توجه می‌شود، به هر حال نیروی انسانی ایران اگر نگوییم همه یکی از دو بال توسعه کشور در کنار منابع و سرمایه‌های مادی هستند، ما بدون یک نیروی انسانی با دانش، متخصص و دلسوز، امکان اینکه بتوانیم کشور را توسعه بدهیم، وجود نخواهد داشت. بنابراین بحث توجه به نیروی انسانی و برنامه‌ریزی برای مدیریت منابع نیروی انسانی یکی از برنامه‌های جدی کشور باید باشد، به‌رغم اینکه هم در برنامه کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت به این مساله زیاد اشاره شده، اما کمتر به صورت هدفمند و اجرایی توانسته‌ایم از این موضوع به درستی استفاده کنیم.

در این میان شرایط اقتصادی چقدر در افزایش فرار مغزها و مهاجرت‌ها تاثیر داشته است؟

وقتی شرایط اقتصادی با سختی و شرایط اجتماعی با محدودیت مواجه می‌شود، وقتی امکان ایجاد فرصت برای نخبه‌ها و آدم‌هایی که در مجامع علمی‌، دانشگاهی، صنعت و بازار کار کشور تلاش می‌کنند تا بتوانند برای کشور کاری انجام دهند و دانش و فکر خود را در جهت توسعه به‌کار بگیرند ولی امکان و فرصت را از آنها می‌گیریم، اینها مانند پرنده‌ای هستند که به دنبال شاخه‌ای با امنیت می‌گردند، بنابراین به جایی می‌روند که امنیت کاری داشته باشند. معمولا دانش‌ افراد نخبه و با استعداد متکی به یک محدوده خاص جغرافیایی نمی‌شود، هر جایی برای آنها فرصت فراهم شود به آن محل مهاجرت می‌کنند.

با توجه به میزان مهاجرت‌ها به‌ویژه در بین نیروهای متخصص، به‌نظر نمی‌رسد در کشور اقدامات موثری برای جذب نیروی انسانی انجام شده باشد، نظر شما چیست؟

متاسفانه مسئولان ما کمتر طی چهار دهه گذشته به این امر مهم توجه کردند، ما از گذشته در بخشی از ظرفیت‌سازی‌ها، برنامه‌ریزی‌ها و آموزش‌ها دچار نقص‌های جدی بودیم،‌ به‌طور مثال ما توسعه دانشگاه‌ها را از دهه ۶۰ آغاز کردیم بدون اینکه بتوانیم ظرفیت بازار کار را متناسب با آن افزایش دهیم. در عین حال رشته‌های را در دانشگاه‌ها آموزش دادیم که نیاز بازار کار ما نبودند، رشته‌هایی را تاسیس کردیم که متناسب شرایط کشور نبود. الان در بخش‌های مهندسی، بهداشت و درمان و کشاورزی نیروهای بسیار زبده، آگاه و متخصصی داریم که به اندازه استفاده از دانش، مهارت و توانایی آنها در استخدام‌ها ظرفیت‌سازی نشده است. اگر اینها در جهت صحیح به‌کارگیری نشوند مطمئنا این سرمایه هدر می‌رود، یعنی این همه سرمایه‌گذاری‌ای که در کشور برای آموزش و بهبود شرایط مهارت و دانش آنها انجام شده می‌تواند در جای دیگری استفاده شود.

دولت چه نقشی در این میان دارد؟

یکی از تاکیدات ما در سال‌های گذاشته این بود که دولت به‌عنوان نماینده حاکمیت باید به این موضوع ورود و مداخله کند تا در زمانیکه فرصت شغلی برای آنها ایجاد نشده بتواند از مجاری رسمی‌ اینها را به کشورهایی اعزام کند که به این تخصص‌ها نیاز دارند. این کار می‌تواند باعث ارزآوری و همچنین انتقال دانش و تکنولوژی به کشور شود و هم می‌توانستیم نیروی کارمان را حفظ کنیم ولی این کارها صورت نگرفته است. اینها از وظایف حاکمیتی بود که وزارت امور خارجه و وزارت کار انجام می‌دادند حتی تاکید ما بعد از برجام این بود که به جای بستن قرارداد تجاری با فلان کشور در اولین اقدام باید تفاهمنامه‌ای برای تبادل نیروی کار در کشور شکل بگیرد چون نرخ بیکاری کشور همیشه بالا و دو رقمی بوده و این واقعا یکی از ضروریت‌های بسیار جدی کشور بود که باید حتما فکر نیروی انسانی و مدیریت منابع نیروی انسانی در کشور می‌افتادیم.