اقتصاد کشور متاثر از عوامل مختلفی که عمدتا داخلی است دچار افت شدیدی شده و از طرفی با افزایش فشار تحریم‌ها ساختار آن دچار آسیب شده است

اقتصاد کشور متاثر از عوامل مختلفی که عمدتا داخلی است دچار افت شدیدی شده و از طرفی با افزایش فشار تحریم‌ها ساختار آن دچار آسیب شده است. تشکیل حباب در بازارهای مختلف یکی از نمودهای اصلی این اقتصاد بیمار است که به دلیل واقعی نبودن شاخص‌ها و متغیرهای اقتصادی ایجاد و باعث بروز سردرگمی در روند بازار می‌شود. روندی که امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند ثبات و شفافیت است.

بارها از وجود حباب در بخش‌های مختلف اقتصادی کشور صحبت شده است، ‌چرا اقتصاد ایران با حباب‌های متعدد و متنوع مواجه است؟

اصلی‌ترین عامل حباب متغیرهای سیاسی هستند، گرچه بسترساز ایجاد حباب، نرخ تورم و بسترساز نرخ تورم رشد نقدینگی است، اما رشد نقدینگی و ایجاد تورم خود نیز برای ایجاد حباب بسترسازی می‌کنند. به‌عنوان مثال وقتی به هر دلیلی مردم در انتظار گشایش سیاسی هستند یا اینکه در یک شرایط نااطمینانی به سر می‌برند و فکر می‌کنند اگر این عامل حذف شود باعث خواهد شد قیمت‌ها تغییر کند،‌ در این شرایط هم حباب ایجاد می‌شود. نااطمینانی یا گاها نبود امید به آینده، عناصری هستند که منجر می‌شوند در شرایط تورمی‌ قیمت‌ها واقعی نباشند یا اصطلاحا حباب داشته باشند. در یک شرایط عادی براساس متغیرهای بنیادی اقتصاد، قیمت کالاها مشخص است و گاهی اوقات هم ممکن است یک کالا به دلیل کاهش عرضه یا شوک تقاضا، گران یا قیمت آن چند برابر شود، به آن گرانی می‌گوییم که ریشه آن کمبود عرضه یا فشار تقاضاست، اما حباب یک مفهوم دیگری هم دارد و براساس متغیرهای اقتصادی قیمت مثلا روغن و مرغ و دلار عددی است، بهویژه قیمت دلار نه در ایران بلکه در اغلب کشورهای جهان براساس پول ملی قابل محاسبه است، اما گاها می‌بینیم مثلا قیمت دلار به بالای ۳۰ هزار تومان می‌رسد و همه هم می‌دانند که این قیمت واقعی نیست و حباب است ولی سوال این است که عامل این حباب چیست؟ مثلا این عامل می‌تواند خروج آمریکا از برجام یا عکس آن برگشت آمریکا به برجام باشد. بنابراین درباره حباب باید به این نکته توجه کرد که گاهی اوقات نااطمینانی‌ها و نبود شفافیت اثرگذار برای ایجاد حباب در بازار کالا، پول و سرمایه می‌شوند.

این حباب مدت‌هاست که در اقتصاد ایران وجود داشته و دارد، چه قبل از کرونا و تشدید تحریم‌ها و چه حالا، چه عواملی باعث می‌شود که قیمت‌ها شفاف نباشند؟ آیا این مشکل در تصمیم‌گیری‌هاست یا قیمت‌گذاری‌ها؟

اصلی‌ترین دلیل واقعی نبودن متغیرهای واقعی در اقتصاد است، ما چند شاخص داریم و تا زمانی‌که این شاخص‌ها واقعی نشوند باید انتظار داشته باشیم که هم تورم دورقمی در اقتصاد ‌ماندگار باشد و هم اینکه برای بخشی از کالاها و خدمات رانت اتفاق بیفتد. به عنوان مثال هیچ‌کس نمی‌تواند تورم را کتمان کند، تورم هم توسط نهادهای بین‌المللی و هم نهادهای داخلی محاسبه می‌شود و همه هم می‌پذیرند. ولی کسی نمی‌پذیرد که قیمت ارز چهار نرخی باشد یا قیمت پول یا همان نرخ بهره واقعی است! وقتی نرخ پول و تورم واقعی نباشد و اقتصاد هم وابسته به همین نرخ‌هاست، طبیعی است که وقتی قیمت‌ها در بازار پول و ارز و سرمایه به هر دلیلی سرکوب می‌شود، باید شاهد سرکوب قیمت در بازار کالاها هم باشیم. بنابراین اصل این است که بخشی از اقتصاد آزاد را می‌پذیریم و بخشی از آن را نمی‌پذیریم و این عالی شده که اقتصاد ایران تورم دورقمی بلندمدتی را تجربه کند. شرط رهایی از تورم این است که سیاست پولی‌ای به گونه‌ای اتخاذ شوند که تورم را تک رقمی کند. بعد از آن می‌توان درباره قیمت ارز یا قیمت سایر کالاهایی که دارای حباب است بحث کرد.

این تصمیم‌گیری‌ها در بانک مرکزی باید انجام شود یا وزارت اقتصاد و هیات وزیران، تصمیمات گذشته واضح نبوده که الان نیاز به تصمیم‌گیری‌های جدید نیاز است؟

یکی از واژه‌هایی که همواره در همه دولت‌ها شنیده‌ایم این است که شرایط فعلی شرایط حساسی است، این واژه که در همه سال‌های گذشته تکرار شده عاملی شده برای وابستگی سیاست‌های پولی بانک مرکزی به دولت. درحالیکه بانک مرکزی در کشورهای دنیا مستقل از سیاست‌های دولت است و این به معنای این نیست که باید با سیاست‌های دولت مخالفت کند؛‌ مفهوم آن این است که سیاست بانک مرکزی مستقل است و سیاست مالی براساس سیاست پولی تنظیم می‌شود. ولی در ایران برعکس است. سیاست پولی براساس سیاست مالی تنظیم می‌شود. در مجلس و حتی دولت می‌بینیم که بانک‌ها را مکلف می‌کنند کجا تسهیلات کم‌بهره یا کجا با چه نرخی وام بدهند! درحالیکه دولت و دولت‌ها باید نظارت بر کار بازار پول کنند. هر چقدر بتوانیم بازار پول استقلال‌یافته‌ای داشته باشیم از آن طرف می‌توانیم به تورم تک‌رقمی هم دست پیدا کنیم.

چطور باید به این استقلال دست پیدا کرد؟

راهش این است که دولت و مجلس برای بانک مرکزی تعیین تکلیف نکنند که پول را کجا و به چه کسی و قیمتی وام بدهد. دولت‌ها و مجلس به بانک مرکزی می‌گویند که وام کم‌بهره بدهید و ما مابه‌التفاوت را جبران می‌کنیم عملا چنین اتفاقی نمی‌افتد. امروز یکی‌ از بدهکاران بزرگ بانک‌ها خود دولت و شرکت‌های دولتی هستند، طبیعتا بانک‌ها و بانک مرکزی مکلفند به دولت کمک کنند ولی نتیجه کمک آنها شده مطالبات معوقه که به افزایش نرخ نقدینگی منجر شده است. افزایش نقدینگی هم باعث رشد نرخ تورم و این رشد نرخ تورم یعنی کاهش سرمایه‌گذاری در بخش واقعی اقتصاد.

برآیند سیاست‌های اشتباهی که دولت‌ها گرفته‌اند چقدر در وضعیت اقتصاد امروز کشور موثر است؟

اقتصاد را نمی‌توان تک‌بعدی تحلیل کرد، مثلا می‌گوییم چون بانک مرکزی مستقل نیست همه شاخص‌ها منفی است، اگر هم بانک مرکزی هم استقلال داشته باشد باید به سراغ شوک‌های دوم و سوم برویم. بالاخره از سال ۹۷ که تحریم‌های یکجانبه شروع شد صادرات غیرنفتی و نفتی ما با اخلال مواجه شد. رئیس‌جمهوری گفته است که صادرات غیرنفتی ایران ۲۸ میلیارد دلار بوده که اگر تحریم‌ها در سال ۹۷ و ۹۸ نبود حتما این صادرات غیرنفتی به دو برابر این رقم می‌رسید.