از وودی آلن، سینماگر مشهور، لطیفه‌ای بامزه نقل می‌کنند؛ «کسی پیش روان‌پزشک می‌رود و می‌گوید، برادرش دیوانه است و خودش را مرغ تصور می‎کند. دکتر از او می‌پرسد، پس چرا او را برای درمان در بیمارستان بستری نمی‌کند. طرف پاسخ می‌دهد که خیلی مایل است این کار را بکند، ولی به تخم‌مرغ‌هایش احتیاج دارد!» حرف این است که گاهی شاید کل قضیه «اشتباه» است، ولی نمی‌توان از آن صرف‌نظر کرد و باید ادامه داد.

محمدرضا آذین

از وودی آلن، سینماگر مشهور، لطیفه‌ای بامزه نقل می‌کنند؛ «کسی پیش روان‌پزشک می‌رود و می‌گوید، برادرش دیوانه است و خودش را مرغ تصور می‎کند. دکتر از او می‌پرسد، پس چرا او را برای درمان در بیمارستان بستری نمی‌کند. طرف پاسخ می‌دهد که خیلی مایل است این کار را بکند، ولی به تخم‌مرغ‌هایش احتیاج دارد!» حرف این است که گاهی شاید کل قضیه «اشتباه» است، ولی نمی‌توان از آن صرف‌نظر کرد و باید ادامه داد.

دوستی می گفت اولویت اول سیاستگذاری در کشور افزایش تولید است، نه کنترل تورم که البته آن هم بسیار مهم است. با این گفته مخالفم!  بدون آنکه بخواهیم نقش افزایش تولید اقتصادی را در بهبود اوضاع نادیده بگیریم باید به این نکته توجه کرد که تولید و هر فعالیت اقتصادی نیازمند محاسبه پذیری است. تولیدکننده سرمایه را به خطر می اندازد تا چیزی به بازار بدهد که حدس می زند در بازار خریدار دارد. برای این کار نیازمند محاسبه اقتصادی است؛ باید ترکیب مناسبی از سرمایه و روش تولیدی را برگزیند که در نهایت چیزی مقبول و اقتصادی بیرون بیاید که علاوه بر جبران هزینه ها سودی هم نصیبش شود.

از تقاضا که بگذریم، تورم، درست همین محاسبه تولیدکننده را مخدوش می کند؛ او تکلیف کارش را نمی داند و با قیمت هایی که روز به روز و چه بسا ساعت به ساعت تغییر می کند در عمل بازخور و یادگیری و اصلاح ناممکن می شود. عدم قطعیت بالا دیگر مجالی برای بهبود فرایند کار و تغییر تکنولوژی باقی نمی گذارد. ریسک البته در ذات کارآفرینی و تولید است ولی تورم در عمل اوضاع را غیرقابل مدیریت می کند و کار از دست در می رود.

اقتصاد ایران پنج دهه است که گرفتار بی ثباتی اقتصاد کلان بوده و همانگونه که بر همگان آشکار است ام المصایب اقتصاد کلان، تورم بالا و بی ثباتی در اقتصاد است. گرچه تورم های بالا و دو رقمی ظاهرا تبدیل به موضوعی عادی و قابل پذیرش شده است، اما اگر به اصطلاح ما هزینه های رفاهی و زیان اجتماعی این تورم بالا و بی ثبات در طول حدود پنج دهه را محاسبه کنیم، به طور قطع از بخش بزرگی از شهروندان معمولی گرفته تا اقتصاددان و سیاستگذاران و دستگاه های اجرایی را مات و مبهوت خواهد کرد.

موضوع آنجا رنج ما را خواهد افزود که بدانیم اگر در مقاطعی هم توانسته ایم تورم های دورقمی نبستا پایین و یا تک رقمی را تجربه کنیم، با اتکا به واردات گسترده و پایین نگهداشتن تصنعی نرخ ارز و انباشت ریسک اقتصاد کلان بوده که این به معنی آسیب پذیر کردن بیشتر اقتصاد و تحلیل بردن توان تولید کالاها و خدمات و لذا آماده کردن آن برای ضربه پذیری بیشتر در مقابل شوکهای بیرونی بوده است.

نکته با اهمیت نیز آن است که همه ناراضی هستیم، از شهروندان معمولی گرفته تا اقتصاددانان و صاحبنظران و سیاستگذاران و مقامات اجرایی. نمونه آن اعتراض مقامات ارشد دولت و نمایندگان مجلس به تورم و عوارض آن و حتی تصمیم گیری های شتاب زده برای مقابله با تورم در مقاطعی است.

شرط کافی کنترل پایدار تورم چیست که قرار است ما با یک اراده جمعی آن شرط را برآورده نماییم؟ هرگاه در نظام تصمیم گیری و سیاستگذاری کشور تصمیماتی اتخاذ کنیم که رشد نقدینگی فراتر از نیاز اقتصاد را اجتناب ناپذیر نماید، کنترل پایدار تورم را نقض کرده ایم.

جلوه بارز این نقض در کسری بودجه آشکار و پنهان دولت خود را نمایان می سازد. اگر در تدوین و تصویب بودجه تصمیماتی می گیریم که به طور پیوسته منجر به کسری بودجه می شود و این کسری بودجه در مقایسه با میزان اقتصاد قابل توجه باشد، دستور خلق نقدینگی را صادر کرده ایم حتی اگر دولت کسری بودجه خود را پولی نکند.

در واقع ادامه تورم معنایی جز بازگشت به بدویت ندارد و هر چه انسان ها در طی قرن ها رشته اند را پنبه می کند. در این اوضاع آینده معنایش را از دست می دهد، دوراندیشی دیگر صرف ندارد و انباشتی صورت نمی گیرد.  فقط این نیست که قیمت ها بالا می رود فرهنگ و بنیان اخلاقی جامعه هم ویران می شود. با مردمی نزدیک‌بین نمی توان به آینده فکر کرد و توسعه بی معناست.

در دوران تورم مردم در زمستان چوب درختان میوه را به جای هیزم خواهند سوزاند؛ مراقب باشیم با ادامه تورم هم آینده این مملکت خواهد سوخت.