قانون اساسی ما مشحون از این تکالیف و وظایفی است که برای مدیران کشور مقرر شده است. بحث حمایت از خانواده و فرزندان آنها از جمله مباحثی است که در اکثر نظامهای سیاسی جهان به گونهای دارای پشتوانه فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی است
علی نجفیتوانا
بررسی شرایط و اوضاع کشور در طی سالهای گذشته نشان میدهد که ما با وصف برنامهریزی و وعدههایی که سالها پیرامون آن شعار داده و تدوین کردهایم در بسیاری از موارد مانند امور فرهنگی، اقتصادی، صنعتی، علمی، بهداشتی و آموزشی یا موفقیتی نداشتهایم یا آنکه موفقیت چندان در این روابط چشمگیر نبوده است.
برای ایجاد یک جامعه متعادل، قانون اساسی و همچنین قوانین عادی برای حاکمیت تکالیف مشخصی پیشبینی نموده است که آموزش، بهداشت، بهداشت رایگان، ایجاد اشتغال، حمایت از خانوادهها و ایجاد امنیت اقتصادی و اجتماعی از آن جمله است.
تا اینجای قانون اساسی ما مشحون از این تکالیف و وظایفی است که برای مدیران کشور مقرر شده است. بحث حمایت از خانواده و فرزندان آنها از جمله مباحثی است که در اکثر نظامهای سیاسی جهان به گونهای دارای پشتوانه فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی است که اصولا جامعه خود را در کنار خانواده قرار داده با ارائه انواع کمکهای مادی و معنوی از آموزش مجانی، بهداشت و درمان رایگان، تهیه مسکن، تسهیل ازدواج، برقراری اشتغال یا تامین اجتماعی، امنیت لازم و احساس امنیت را برای مردم بهگونهای فراهم میکند که خانوادهها با فراغ بال و با این احساس که اگر صاحب فرزند شوند جامعه از آنها حمایت میکند، مبادرت به فرزندآوری نموده و حتی در بعضی از کشورها ما شاهد آنیم که زوجهای جوان بیش از دو یا سه فرزند بهدنیا آوردهاند.
متاسفانه در کشور ما هیچیک از این عوامل صرفنظر از دلایل داخلی و خارجی آن، جنبه عینی و اجرائی به گونهای که موثر باشد به خود ندیده است، بلکه برعکس جامعه جوان ما امروز براساس برخی گمانهزنیها به سمتی حرکت میکند که در چند دهه آینده از لحاظ نصاب سنی جمعیت از جمله کشورهای پیر خواهد شد.
ارزیابی دلایل این پدیده و استخراج نتایج عینی و آماری چندان با مشکل مواجه نخواهد بود زیرا با وصف اینکه بسیاری از مسئولان کشور فرزندآوری را به عنوان یک وظیفه شرعی، دینی، ملی، میهنی اعلام نموده یا برخی از افراد در چارچوب این مصداق که روزی را خدا میرساند، سعی در هدایت افراد به فرزندآوری داشتهاند، بدون آنکه به این مطلب عنایت شود که پیشزمینه فرزندآوری مترتب بر وجود زمینههای اقتصادی و اجتماعی است که جامعه ما از این لحاظ با مشکلات عدیدهای مواجه است که میتوان به طور خلاصه به این عوامل اشاره نمود. اولا، به دلیل مشکلات اقتصادی، بیکاری، نداشتن مسکن، نداشتن درآمد کافی، امکان ازدواج برای جوانان بوجود نمیآید تا فرزندآوری مشروع نتیجه آن شرایط باشد.
آنانی هم که ازدواج کردهاند، به دلیل تورم بحرانی در کشور حتی اداره یک فرزند و تامین آن برایشان مقدور و میسور نیست. به همین دلیل ما با چند پدیده جانبی با این مورد مواجهیم. امروز بسیاری از جوانها زندگی مجردی دارند، ازدواج سفید متداول شده است و فرزندان ناشی از روابط جنسی این دو گروه عمدتا سقط میشوند و لذا به دلیل ازدیاد سقط جنین، قانون مجازات اسلامی که یک زمان تحت تاثیر فتاوی مشهور سقط جنین دارای روح را دارای مستوجب مجازات قصاص میدانست، امروز صرفا با بحث پرداخت دیه به نوعی اعمال برخی از موازین شرعی را به محاق تعطیل کشانده است.
از طرفی با لحاظ آمارهای موجود میزان طلاق به دلیل این مشکلات ما را به جایی رسانده است که در مقایسه بــا کشورهای غربی بعضا با ۳۰ الی ۵۰ درصد حَسَب الگوهای زندگی در شهرهای مختلف از ازدواجها منجر به طلاق میگردد.
ثانیا، داشتن فرزند نهتنها به عنوان یک نیاز غریزی و طبیعی و بــاعث تحکیم احساس موجودیت در والدین و ریشهدار شدن کانون خانوادگی و تحکیم روابط بین زوجین، تکالیف و وظایفی را نیز به همراه خواهد داشت. بحث تربیت، آموزش، بهداشت و تامین معاش کودک از اهم آنهاست. در شرایط فعلی امکانات اقتصادی در جامعه به گونهای است که با توجه به اینکه بخش مهمی از مردم کشور بهویژه کارمندان زیر خط فقر قرار دارند، فرزندآوری با این بنیه اقتصادی موجب خواهد شد که ما این نونهالان را در شرایطی قرار دهیم که نه تنها با سوءتغذیه، سوءبهداشت بلکه به دلیل التهاب روحی روانی والدین با سوءرفتار والدین مواجه کنیم.
به همین دلیل است که ما امروزه با فروش نوزاد و فرزند در جامعه مواجهیم. ثالثا، با توجه به شرایط مادی و معنوی در کشور چون امکان برقراری یک کانون متعادل و متعارف وجود ندارد و مشکلات اقتصادی و اجتماعی باعث افول علقههای مشترک در خانواده، بروز بیماری های جسمی، روحی و جنسی جملگی شرایطی را فراهم آوردهاند که بر فرض تولد یک فرزند این والدین توان روحی و ذهنی لازم را برای ایجاد یک فضای مناسب فرهنگی و تربیتی در مورد فرزندان خود نخواهند داشت.
صرفنظر از بحث طلاق و وجود فرزندان طلاق ما با خانوادههایی مواجه هستیم که با جدایی عاطفی، جنسی و حتی در شرایط زندگیهای جداگانه قرار گرفتهاند و در نتیجه کودکان این خانواده در شرایط رشد روانی نمیتوانند دارای تعادل روحی، روانی و ذهنی باشند و از این حیث ما بهتدریج با اطفال و نوجوانانی مواجه خواهیم بود که ابتدا به صورت کودکان ناسازگار و بهتدریج بزهکار تبدیل خواهند شد.
نکته قابل توجه در کشور ما این است که بهدلیل عدم انجام تکالیف مدیریتی توسط برخی از مدیران، ارتباط بین خانوادهها بهویژه بین والدین و فرزندان به حدی تضعیف و گسسته شده است که ما پدیده گسست نسل در جامعه مواجهیم و درواقع آنچه به عنوان عوارض منفی جوامع غربی مانند جدایی والدین از فرزندان، سپردن والدین کهنسال به مراکز سالمندان، رها کردن والدین، عدم وجود ارتباط نظاممند و متعارف بین فرزندان و والدین که روزی جوامع غربی را به دلیل این پدیدهها سرزنش میکردیم، در کشور ما به صورت یک پدیده عادی درآمده است.
لذا محصول مجموعه شرایط اقتصادی و اجتماعی، احساس امنیت برای فرزندآوری موجب شده است که میزان ازدواج به حداقل خود و طلاق به حداکثر برسد و از جهتی والدینی که قصد فرزندآوری دارند، با ملاحظه وضعیت اقتصادی و اجتماعی خود آن احساس امنیت که لازمه اطمینان به آینده فرزندان این گونه خانوادهها میگردد در آنان ایجاد نشود و به دلیل همین فقدان احساس امنیت والدین جوان یا فرزنددار نخواهند شد یا اینکه به حداقل یک فرزند اکتفا کنند و این شرایط نیز موجب بروز ناهنجاری در خانوادههای تکفرزند میگردد.
ناگفته پیداست که مجموعه این شرایط اسفبار ارتباط مستقیم با شیوه مدیریت بخشهای اقتصادی، فرهنگی، آموزشی و بهداشتی کشور دارد و جالب آنکه با ایجاد موسسات آموزشی خصوصی، مراکز بهداشت خصوصی، ایجاد هزینه برای مراکز بهداشت عمومی، مراکز آموزشی، مشکلات غیر قابل حل مسکن باعث ایجاد تبعیض، فقر و رویگردانی خانوادهها به علت اینگونه مشکلات از داشتن فرزند شده است. اگر قرار بود مشکلات کشور با شعار حل بشود، ما قطعا با چنین شرایطی در جامعه مواجه نمیبودیم. اشکال عمده این نوع اظهارنظرات توسط نمایندگان مجلس این است که بدون آسیبشناسی، براساس ذهنیت و بدون عنایت به راهحلهای اصولی کماکان در را بر روی یک پاشنه چرخانده و در نتیجه مشکلات عمیقتر، وسیعتر و حل آن بسیار هزینهبرتر شده است.
Friday, 29 March , 2024