داده‌های منتشر شده توسط موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی وزارت علوم، نشان می‌دهد تعداد کل دانشجویان کشور از حدود ۴/۸ میلیون نفر در سال تحصیلی ۱۳۹۴-۱۳۹۳ با کاهش حدود ۱/۵ میلیون نفری به ۳/۳ میلیون نفر در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ رسیده است.

محمدرضا آذین

داده‌های منتشر شده توسط موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی وزارت علوم وموسسات تحقیقی دانشگاهی، نشان می‌دهد تعداد کل دانشجویان کشور از حدود ۴/۸ میلیون نفر در سال تحصیلی ۱۳۹۴-۱۳۹۳ با کاهش حدود ۱/۵ میلیون نفری به ۳/۳ میلیون نفر در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ رسیده است.

این آمار‌ها در شرایطی منتشر شده است که تا همین دو دهه پیش، برخی از دارندگان مدرک دیپلم برای رسیدن به دانشگاه تلاش زیادی می‌کردند و حتی سال‌ها برای تحصیل در رشته دانشگاهی مورد نظر خود، پشت کنکور می‌ماندند. به مرور زمان و با تاسیس تعداد زیادی از مراکز آزاد، غیرانتفاعی و یا پردیس‌های آموزشی، روند جذب دانشجویان، شتاب بیشتری گرفت و تعداد پشت کنکوری‌ها کاهش محسوسی پیدا کرد.

بطوریکه در دهه ۸۰ ظرفیت دانشگاه‌ها، موسسه‌ها و مراکز آموزش عالی در ایران بیشتر از تعداد داوطلبان شرکت در آزمون‌های سراسری بود. با عبور از آن سالها، اکنون به مرحله‌ای رسیده ایم که در سال ۱۴۰۰ تنها ۴۸ درصد و در سال ۱۴۰۱ نیز حدود ۵۰ درصد از داوطبان مجاز به انتخاب رشته، فرم‌های مربوطه را تکمیل کردند.

چرا دانشگاه‌ها از رونق افتاده اند؟ این مسئله بسیار عمیق و پیچیده است. شاید آن اپیدمی که از پایان جنگ شروع شد و احساس کردیم هر شخصی که دیپلم گرفت حتما باید وارد دانشگاه شود، یک روند اشتباه را تشکیل داده بود. روندی که منتهی به افزایش بی ضابطه و غیرضروری تعداد دانشجو و دانشگاه شد.

جوانانی که سه الی چهار سال بر حسب مقطع تحصیلی خود، وقت می‌گذاشتند و در کنار سرمایه‌گذاری مادی، عمر افراد نیز در این مسیر هزینه می‌شد. اما هدف چه بود؟ هدف از افزایش سطح تحصیلات جوانان در طول همه این سال‌ها این بوده که کشور، بتواند از جوانان متخصص بهره برداری کند. با این وجود، بی‌اعتنایی‌هایی که به نخبه‌های کشور شد، زمینه ساز مهاجرت این افراد را فراهم کرد و درواقع سرمایه‌های کشور را اینگونه فراری دادیم.

گروه از جوانانی که مهاجرت نکردند، به دلیل شیوه‌های ناکارامد گزینشی، خواه در سطوح مدیریتی و خواه در سطح کارشناس و متخصص، منزوی شدند. بی توجهی به صلاحیت افراد، باعث انزوای تعداد زیادی از افراد واجد صلاحیت شد. این نوع گزینش یا کارشناسان را فراری داد و یا به سمت شغل‌های نامرتبط سوق داده است. نتیجه طبیعی همه این موارد می‌تواند کاهش رغبت جوانان را برای ادامه تحصیل در پی داشته باشد. به نظر من اتفاقی که رخ داده، اصلا جای تعجب ندارد و واکنش جامعه نسبت به دانشگاه کاملا قابل پیش بینی بود.

افزایش کمی دانشگاه‌ها، باعث شده که وضعیت کیفی دانشگاه‌ها کاهش پیدا کند. به جز تعداد معدودی از دانشگاه‌های سرشناس و اصلی کشور، بسیاری از دانشگاه‌ها قید کیفیت را زده اند و این موضوع را در دانشگاه‌های غیر دولتی، بیشتر شاهدیم.

متاسفانه فساد مدرک‌سازی تا حدی پیش رفته که به شکل آشکار و در انظار عمومی نیز رخ می‌دهد. فقط کافی است سری به خیابان انقلاب و محدوده دانشگاه تهران بزنید تا با پیشنهاد‌های خرید مدرک، نوشتن مقاله، نوشتن پایان نامه و امثالهم مواجه شوید. این فساد به حدی رایج و علنی شده است که صحنه بسیار زشتی را خلق کرده است.

 در پایان با تاکید بر حمایت از نخبگان، می توان از خروج آنان از کشور پیشگیری کنیم. بسیاری از دانشگاه‌های کشور غیر ضروری هستند و شاید بد نباشد که این دانشگاه‌ها را تبدیل به مراکز آموزشی جدید کنیم. درواقع برای احیای دانشگاه‌های کشور به یک سلسله فرایند‌ها و تلاش‌ها و اقدامات ریشه‌ای نیاز داریم.